مهمترين بحثي که اين روزها در ذهن بسياري از مردم نقش بسته است، تشخيص زمان به نتيجه رسيدن مذاکرات هسته اي مي باشد. مذاکراتي که به صورت فشرده تر و با وعده هاي دولتمردان، اميد دوچندان را براي به نتيجه رسيدن آن ايجاد کرد.
به گزارش خبرنگار
هفت چشمه به نقل از راه دانا؛ مهمترين بحثي که اين روزها در ذهن بسياري از مردم نقش بسته است، تشخيص زمان به نتيجه رسيدن مذاکرات هسته اي مي باشد. مذاکراتي که به صورت فشرده تر و با وعده هاي دولتمردان، اميد دوچندان را براي به نتيجه رسيدن آن ايجاد کرد
.
آنچه که هويداست پيمودن مسير مذاکرات براي تيم مذاکره کننده مستلزم اتخاذ تدابير، راهبرد ها و تاکتيک هاي ديپلماتيکي مي باشد که نقص در هريک، روند مذاکرات را با تاخير مواجه خواهد کرد.
آنچه که دولت در صفحه نمايش خود از علت توجه به مذاکرات هسته اي نشان داد، گره خوردن اين مذاکرات به وضعيت اقتصادي نابه سامان داخلي بود که مسبب آن را هم در وهله نخست تحريم هاي اعمال شده از سوي غرب دانست. اين همان اولين خطاي استراتژيکي بود که دولت يازدهم آن را منشا شد. و شايد اين نقص راهبردي را از عدم تعريف صحيح حريف و اميد کاذب با همراهي آن در طول مذاکرات و دادن امتياز از سوي آن دانست. ولي به هر حال خطاي محسباتي دولت اولين آدرس غلط را به حريف داد.
دولت همواره جديت خود در مذاکرات را به انحاي مختلف اعلام داشته است ، حريف اما نه تنها درصدد نشان دادن اين جديت از سوي خود نيست بلکه استفاده سوء از جديت طرف ايراني دارد. اعتماد بيش از اندازه و التماس عاجزانه و ارسال کدهاي مضمحل کننده به طرف مقابل، باعث گرديد که طرف غربي خود را در مقام صرف امتيازگيري محسوب کند و با هرسازش طرف ايراني را به رقص متناسب با آن درآورد.
آنچه که نبايد غفلت شود اين است که در ايدئولوژي نظام مقدس جمهوري اسلامي "هدف هيچ گاه وسيله را توجيه نمي کند" اين اصل که تناقض زيادي با اصل ماکياوليسم دارد، اگر فراموش شود حريف معادله مذاکره را پر از متغيرهاي سنگين و پرهزينه مي کند. رفتار غيرديپلماتيک وزير امورخارجه در سخنراني اخير خود در شوراي روابط خارجي امريکا داشت سه آدرس بسيار غلط را مخابره کرد که از وي چنين انتظاري نمي رفت.
:اول- دولت فعلي يک دولت مطلوب براي غرب در ايران است و غرب نبايد فرصت راهبردي حمايت از اين تيم را از دست بدهد
.دوم- اگر غرب از اين تيم حمايت نکند، اين تيم شانسي براي بقا در صحنه سياست داخلي ايران ندارد
.سوم- تيم ايراني نه براي رسيدن به يک توافق هستهاي بلکه براي تامين نيازهاي سياست داخلي خود مذاکره ميکند
.
نکته اي که حائز اهميت است، ترسيم و تجسم چنين فضايي در مذاکرات هم براي داخل ناخوشايند است و هم براي دشمن دلپذير. ناخوشايند از اين بابت که مردم نگاه تحزبي و امتيازگيري براي حزب متبوع آقاي ظريف را دخيل در روند مذاکرات مي بينند نه منافع ملي و از سويي دلپذير چون ايران در موضع ضعف و غرب دست برتر را در مذاکرات دارد و مي تواند با يکي دوقدم جابه جايي امتياز مطلوب را اخذ کند که اين واقعاً جاي تاسف را به خود مي گيرد.
در نهايت آنکه اين درخت پرورش داده شده دولت از ريشه معيوب است. دولت نبايد حل مذاکرات هستهاي را مبناي عمل و تحرک خود قرار مي داد و تنظيم تدابير داخلي خود را به مذاکرات گره مي زد. باز شدن چنين گره کوري از ازل مشخص بود که تنها با عبور از منافع ملي تسهيل خواهد شد و الا رفتار متناسب با طرف ايراني را هيچ گاه نبايد در مذاکرات از دشمن انتظار داشت. نکته ديگر اينکه دشمن شناسي ما قدري ضعيف است و هنوز در تعريف واژه کهنه دشمن درماندهايم و علت العلل تمام اين نقصان ها و اميدهاي کاذب و سرخوردگي ها همين است.
پايان پيام/